آیا قرآن، عقلانی است؟

پرسش
استاد لطف بفرمایید به متن زیر پاسخ بفرمایید.
«آیا قرآن، عقلانی است؟
ابتدا باید سوال را از ابهام خارج و روشن کنیم که منظور ما از «قرآن» و نیز از «عقلانی بودن» چیست؟ قرآن، یک‌کاسه نیست و واجد انواع گزاره‌های ارزشی (ناظر به خوب و بد) و حقوقی (ناظر به حق و تکلیف و مجازات) و علمی (ناظر به هست و نیست) و زیباشناسی (ناظر به زشتی و زیبایی) است؛
سنجش عقلانی‌بودن در خصوص هر نوع گزاره و هر گزاره از انواع موصوف، مقتضیات خود را دارد و محتاج بررسی است؛
عقلانیت را در سه حوزه می‌توان صورت‌بندی کرد:
عقلانیت نظری؛ تناسب دلیل و مدعا.
عقلانیت عملی؛ تناسب وسیله و هدف.
عقلانیت گفتاری؛ بیان مراد متکلم با حداقل ابهام و اجمال و غموض.
ادعای نبی راجع به وجود جن و خلقت جن از آتش؛ مدعایی ناظر به واقع است؛ یعنی چیزی به نام جن در عالم واقع وجود دارد؛ اما هیچ دلیلی ندارد و لذا نامعقول است.
ادعای سخن الله‌ بودن قرآن، مدعایی فاقد دلیل است و نامعقول است.
ادعای تحدی برای اثبات سخن الله بودن قرآن، مغالطه و نامعقول و در حوزه اخلاق باور، خطا یا رذیلت (در صورت علم) است.
ادعای کمال اسلام، بلادلیل و نامعقول است.
بر فرض معقول بودن و عادلانه بودن برده‌داری و ارتداد و شلاق و نجاست کفار و… در زمان خودش (گزاره های ارزشی و حقوقی)، فراتاریخی اعلام کردن آن‌ها، نامعقول است و منجر به ظلم‌ها و جنایات کثیری شده است و …
عقلانیت گفتاری قرآن (با توجه به این ادعا که خطاب به همه‌ی انسان‌ها و نسخه‌ی سعادت کل بشریت؛ در همه‌ی زمان‌ها و زبان‌ها و مکان‌هاست) بسیار ضعیف است؛ هنوز بعد از ۱۴۰۰ سال، متخصصین عرب زبان، مراد متکلم را متوجه نشده‌اند و به‌تبع، هزار و یک فرقه شده‌اند؛ (چه رسد به غیر‌متخصصین و غیر‌عرب زبان‌ها) و از این رهگذر، جنایات و ظلم‌های زیادی خلق شده؛ چون داعش سنی و شیعه؛ یعنی داعش هم، مراد خود را از الفاظ مبهم و مجمل قرآن استخراج/ استنباط می‌کند.
این سخنان البته به این معنی نیست که همه‌ی گزاره‌های قرآن نامعقول است؛
بعضی گزاره‌ها؛ چون دعوت به احسان به والدین، ممدوح و معقول است؛ اما باز به اعتبار سخن الله نامیدنش نامعقول است؛
برای مثال، الان من به شما می‌گویم: «اگر دستت را روی آتش بگذاری می‌سوزد» و بعد، اضافه می‌کنم که «خداوند این را گفته» و بعد، یک مدعای دیگر هم اضافه می‌کنم و می‌گویم که: «خداوند این سخن را به من گفته‌است.»
نفس این گزاره، مطابق با واقع است و قابل دفاع و مدلل کردن؛ اما ادعای «سخن خدا بودن» و «خدا به من گفته» و باور کردن این ادعای من، نامعقول است؛ به اعتبار بلادلیل بودنش.
نامعقول بودن نیز به معنی کاذب‌بودن نیست؛ واقعا شاید، هم جن وجود داشته‌باشد و هم غلمان و هم تعداد دروازه‌بانان جهنم، دقیقا ۱۹ عدد باشد؛ اما چون مدعا متناسب با دلیل نیست؛ نامعقول است و تصدیقش و باور کردنش نیز نامعقول.
اساسا مدعا به گونه‌ای است که نه‌تنها دلیل اثباتی ندارد؛ بلکه خلافش را هم نمی‌شود ثابت کرد؛ لذا معقول‌ترین کار، تعلیق حکم و عدم باور تا اطلاع ثانوی یعنی تا زمان اقامه‌ی دلیل کافی است.»

پاسخ
این‌گونه سخن با همه‌ی بی اعتباری ابتدایی، حکایت از انسان پویا دارد که به آن خدای محدود تن نمی‌دهد.
آن خدایی که از فاصله‌ای دور با ما مرتبط باشد، دردهای کنونی ما را دوا نخواهدکرد. بشر به خدای پاسخ‌گو نیازمند است. این‌گونه خدای، که به ابهام سخن براند کفایت این همه نیاز نخواهد کرد.
قرآن چون حقایق را بیان می‌کند زبان استدلالش، جان قاری است.
فرض اوّلی این بوده که قاری قرآن، قرآن را به حرف درآورد و باطن آن را مشاهده کند.
و لذا حق با دیگران است که از پیروان قرآن دلیل همراه طلب کنند.
این حق دیگران است که از ما حتی معجزه طلب کنند.
و…